دهه چهل و اوايل پنجاه. ترانه مينوشت، برخي از خوانندههاي مطرح روز هم، ترانههايش را اجرا ميكردند، نمونهاش ترانه «خسته» كه با صداي فرهاد مهراد، يكي از خوانندگان بنام و اعتراضي موسيقي پاپ فارسي به اجرا درآمد: «جغد بارون خورده اي/ توي كوچه فرياد ميزنه/ زير ديوار بلندي/ يه نفر جون ميكنه...».اما اين كار را مدت زيادي ادامه نداد، در همان ايام جواني به غرب رفت، براي ادامه تحصيل، امريكا، كشوري كه هنوز و همچنان درش پاگير شده است و همان جا زندگي ميكند. از وقتي كه رفت، تا شايد اوايل دهه ۷۰ نه شعري، نه ترانهيي از او در ايران منتشر نشد و شايد كسي هم از اهالي ادبيات خبري از او نداشت، تا اينكه در دهه ۷۰ دوباره در نشريات ادبي شعرهايي از عباس صفاري (امضا از امريكا) منتشر شد و اين آغاز دوره تازه كارهاي ادبي- هنري او محسوب ميشد. صفاري علاوه بر كار شاعري و ترجمه، دستي در هنرهاي تجسمي هم دارد، كارهاي طراحي روي چوب و با چوب انجام ميدهد كه در نوع خودشان قابل توجه و بكر هستند. از وي تاكنون دفترهاي شعري «در ملتقاي دست و سيب»، «تاريك روشناي حضور»، «دوربين قديمي و اشعار ديگر»، «هبوط يا حكايت ما»، «كبريت خيس»، «خنده در برف»، «مثل جوهر در آب» (تازهترين مجموعه) و نيز ترجمههاي با عناوين «عاشقانههاي مصر باستان - ازرا پاوند»،
«كلاغنامه: از اسطوره تا واقعيت»، «ماه و تنهايي عاشقان - اشعار دو شاعره كلاسيك ژاپن: ايزومي كي بو، انونوكوماچي»، «كوچه فانوسها - ترجمه شعر غنايي چين باستان» منتشر شده است.
لطفا آخرین اخبار رویداد را از اطلاعات تماس جویا شوید، کدوم مسئولیتی در قبال تغییر اطلاعات رویدادها ندارد. گزارش اشکال یا اشتباه مربوط به این رویداد